مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته، بهم بدی، این هم پولش.
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی، میتونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
"دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات هاتو بردار".
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به
نظر رسید که خسته شده و دیگر نمیتواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص خواست
به پروانه کمک کند و با یک قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما
جثهاش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه
داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و پرواز کند؛ اما نه
تنها چنین نشد و برعکس، پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز
نتوانست پرواز کند. آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله
و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود
تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان
پرواز دهد. ********************* گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز
داریم. اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم، فلج میشدیم؛
به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هرگز نمیتوانستیم پرواز کنیم.
مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه،
راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد،
نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس !
از جدول کنار خیابون رفت بالا
نزدیک بود که چپ کنه،
اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد . . .
برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد !
سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد !
و گفت: هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن،
من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!
مسافر عذرخواهی کرد و گفت:
من نمیدونستم که یه ضربهی کوچولو آنقدر تو رو میترسونه . . .
راننده جواب داد: واقعآ تقصیر تو نیست، امروز اولین روزیه که به عنوان یه
رانندهی تاکسی دارم کار میکنم،
آخه من ۲۵ سال رانندهی ماشین جنازه کش بودم…!
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده ست؟چرا آب به گلدان نرسیده ست و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده ست؟بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیابید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرایوسف گم گشته به کنعان نرسید ست؟
عصر این جمع دلگیر وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس تو کجایی گل نرگس...؟؟؟
...یامهدی ادرکنی...
بسیار خواندنی و آموزنده!!
روزی باد به آفتاب گفت: من از تو قوی ترم.
آفتاب گفت: چگونه؟
باد گفت: آن پیرمرد را می بینی که کتی بر تن دارد؟ شرط می بندم من زودتر از تو کتش را از تنش در می آورم.
آفتاب
در پشت ابر پنهان شد و باد به صورت گردبادی هولناک شروع به وزیدن کرد.
هرچه باد شدید تر می شد، پیرمرد کت را محکم تر به خود می پیچید....
سرانجام باد تسلیم شد.
آفتاب
از پس ابر بیرون آمد و با ملایمت بر پیرمرد تبسم کرد و طولی نکشید که
پیرمرد از گرما عرق کرد و پیشانی اش را پاک کرد و کتش را از تن درآورد.
در ان هنگام آفتاب به باد گفت :
دوستی و محبت قوی تر از خشم و اجبار است.
در مسیر زندگی گرمای مهربانی و تبسم از توفان خشم و جنگ راه گشا تر است.....
زندگیتان سرشار از مهربانی و تبسم
این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.